مقایسه کلام امیرمومنان ع و عمربن الخطاب
وهابیون و اهل سنت همیشه وقتی یک شیعه به آنان میگوید:چرا عمر،در قضیه قرطاس با رسول خدا ص مخالفت کرد،میگویند:صدیق اکبر علی علیه السلام هم در قضیه صلح حدیبیه با رسول الله ص مخالفت کرده است.در این پست کلام امیرمومنان ع و عمر را با هم مقایسه میکنیم و قضاوت را به شما بزرگواران می سپاریم
وهابیون و اهل سنت میگویند:«هنگامى که آن حضرت در صلح حدیبیه به حضرت فاروق اعظم علی رضى الله عنه فرمودند: امح رسول الله (لفظ رسول الله را از پایان صلح نامه پاک کنید) حضرت فاروق رضى الله عنه در جواب ایشان فرمودند: والله لا امحوک ابداً قسم به خدا اسم شما را پاک نخواهم کرد (صحیح بخاری: 610/2).حتى مسئله به آنجا رسید که آنحضرت فرمودند: به من نشان بدهید تا آن را پاک کنم. لذا خودش آن را پاک کرد.اگر قرار باشد که کلیه اقوال آن حضرت واجب العمل باشد در این صورت آیا بر صدیق اکبر رضى الله عنه واجب بود که لفظ رسول الله را پاک کند یا خیر؟اگر واجب بود چرا به واجب عمل نکرد؟ اگر مستحب بوده در مسئله قلم و دوات نیز مستحب بوده است.»
ما در پاسخ به ایشان می گوییم:
1- اولا:طبق روایتى که نسائى در خصاص امیرمؤمنان و در سنن کبراى خود نقل کرده است، درخواست کننده محو جمله «رسول الله»، یکى از مشرکان به نام سهیل بن عمرو بوده است، نه رسول خدا صلى الله علیه وآله. و امیرمؤمنان علیه السلام در پاسخ به او گفت که هرگز آن را محو نخواهد کرد(1)
2-اصل روایتی که اهل سنت و وهابیون از بخاری نقل کردند که در آن گفته شده:صدیق اکبر علی ع گفته:به خدا قسم نام شما را پاک نخواهم کرد! یک دروغ و تهمت بیش نیست و اصل روایت در پاورقی ذکر شده و هرگز فاروق اعظم علی ع نگفته:به خدا پاک نخواهم کرد(2)
3- بزرگان اهل سنت گفته اند: اینکه صدیق اکبر علی ع از پاک کردن نام رسول الله ص امتناع کرده است،جزء فضائل حضرت هست(3)
4- بزرگان اهل سنت تصریح کردهاند، که امیرمؤمنان با قرائنى متوجه شده بود که این دستور حتمى نیست و لذا از محو «رسول الله» از صلحنامه خوددارى کرد.(4)
5- در قضیه قرطاس(دوات و قلم) رسول خداص دستور اکید دادند،چنانکه وقتی ابن عباس از این قضیه یاد کرده گفته:تمام بدبختی ها،از آن دقیقه شروع شد که از دستور رسول الله ص سرپیچی کردند اما در قضیه صلح حدیبیه چنین چیزی نبوده است(5)
6- در قضیه امیرمومنان ع،رسول خدا خشمگین نشد بلکه برعکس تبسم نموده و خودشان نام مبارکشان را پاک کردند، اما در قضیه عمر،رسول خداص،خشمگین شدند و با آن خلق عظیم،فرمود:قوموا عنی...ای صحابه ،از اتاق من،بلند بشید برید بیرون!(6)
7- در قضیه دوات و قلم،قضیه بسیار حیاتی و خیلی مهم بود،یا اصلا یهتر بگم:هیچ چیزی در تمام عالم،به اندازه آن نامه مهم نبود چون بحث نجات امت از ضلالت و گمراهی بود.رسول الله ص فرموده بود:یک چیزی می خواهم بنویسم که هرگز امت بعد از من گمراه نخواهد شد(7) و طبق نقل احمد حنبل،حتی دو نفر هم با هم اختلاف نمی کردند!(8)شما چیزی در عالم ازاین مهم تر سراغ دارید؟
8- امیرمونان ع با کمال ادب و احترام فرمود:ای رسول خداص،من توان چنین کاری ندارم،اما عمربن الخطاب با بی احترامی تمام گفت:این مرد را رها کنید،دارد هذیان می گوید!(9)طرز کلام این دو با هم یکی است؟
9- شاید بگویید:در روایت بخاری،نیامده است که عمر گفته باشد:این مرد هذیان میگوید! بلکه گفته:درد بر او غلبه کرده است.ما میگوییم:اولا:بخاری عادت دارد تا خراب کاری صحابه را سانسور کند(مانند قضیه ایی که مسلم در صحیحش نقل کرده که صدیق اکبر علی ع ،ابوبکر و عمر را کذاب و خائن و حیله گر و مکار می دانست،اما بخاری خیانت کرده و این کلمات را سانسور میکند و به جای کاذبا اثما غادرا خائنا،کذا و کذا می آورد) دوما:مگر چه تفاوتی دارند این دو مطلب؟درد بر او غلبه کرده و دارد هذیان می گوید،چه فرقی با هم دارند؟توهین همان توهین است.مثلا اگر پدر مولوی عبدالحمید بخواهد بمیرد،و بگوید:برای من قلم و کاغذ بیاورید تا وصیت نامه بنویسم بعد یکی بگوید:پدر مولوی عبدالحمید را ول کنید، درد بر او غلبه کرده! جناب مولوی عبدالحمید،آیا این حرف،به خاطر احترام بیش از حد دیگران به پدر شما بوده یا منظورشان این بوده که پدر شما در لحظات آخر عمر خود هست و چرت و پرت میگه؟؟! آیا شما این را توهین می دانید یا نه؟مطمئنا توهین می داند،اما رسول خداص که به اندازه پدر مولوی عبدالحمید که مهم نیست! توهین کننده به رسول الله ص عمربن الخطاب است و بین عمربن الخطاب وخدا و رسول،عمربن الخطاب اولویت دارد.
10- در قضیه حدیبیه،پیامبرص،صدیق اکبر علی ع را توبیخ نکردند،اما در قضیه دوات و قلم،پیامبرص،عمر و دیگر صحابه را توبیخ کرد و گفت:از پیش من بلند شوید برید بیرون،نمیخواهم شما را ببینم!! این دو با هم یکی است؟
11- در ماجرای حدیبیه،صحابه از کار فاروق اعظم علی ع،ناراضی نبودند،اما در قضیه دوات و قلم،صحابه از آن به مصیبت بزرگ یاد می کردند!
12- در قضیه حدیبیه،پاک کردن اسم پیامبرص موجب گمراهی نمی شد،اما در قضیه دوات و قلم،پیامبر فرموده بود:قلم و کاغذ بیاورید تا گمراه نشوید! این دو با هم یکی است؟!
13-آیا عمر بن الخطاب، مشمول این آیه نمىشود؟وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فیها وَلَهُ عَذابٌ مُهین. و آن کس که نافرمانى خدا و پیامبرش را کند و از مرزهاى او تجاوز نماید، او را در آتشى وارد مىکند که جاودانه در آن خواهد ماند و براى او مجازات خوارکنندهاى است.
***************************************************************************
1-أَخْبَرَنِی مُعَاوِیَةُ بْنُ صَالِحٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ صَالِحٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ هَاشِمٍ الْجَنْبِیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ کَعْبٍ الْقُرَظِیِّ، عَنْ عَلْقَمَةَ بْنَ قَیْسٍ، قَالَ: قُلْتُ لِعَلِیٍّ: " تَجْعَلُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ ابْنِ أُکْلَةَ الأَکْبَادَ حَکَمًا؟ قَالَ: إِنِّی کُنْتُ کَاتِبَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) یَوْمَ الْحُدَیْبِیَةِ، فَکَتَبَ: هَذَا مَا صَالَحَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، وَسُهَیْلُ بْنُ عَمْرٍو، فَقَالَ سُهَیْلٌ: لَوْ عَلِمْنَا أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ مَا قَاتَلْنَاهُ، امْحُهَا، فَقُلْتُ: هُوَ وَاللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ، وَإِنْ رَغِمَ أَنْفُکَ، لا وَاللَّهِ، لا أَمْحُهَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَرِنِی مَکَانَهَا، فَأَرَیْتُهُ فَمَحَاهَا.از علقمة بن قیس نقل شده است که به صدیق اکبر على (علیه السلام) گفتم: آیا بین خود و بین فرزند جگر خوار، حَکَم (داور) قرار مىدهی؟ فرمود: من در روز حدیبیه کاتب رسول خدا صلى الله علیه وآله بودم پس نوشت (م): این صلحنامهاى است بین محمد رسول الله و سهیل بن عمرو. پس سهیل گفت: اگر ما مىدانستیم که او رسول خدا است، با او نمىجنگیدیم، آن را پاک کن. من گفتم: به خدا سوگند که او رسول خدا است، اگر چه بر خلاف میل تو باشد، به خدا سوگند آن را پاک نمىکنم. پس رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: جاى آن را به من نشان بده، پس نشان دادم و آن حضرت آن را محو کرد.خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج 1، ص201، ح191 ـ 192، مکتبة المعلا - الکویت و السنن الکبرى، ج 5، ص167، ح8576، دار الکتب العلمیة - بیروت
2-حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا غُنْدَرٌ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ، قَالَ: سَمِعْتُ الْبَرَاءَ بْنَ عَازِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: " لَمَّا صَالَحَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَهْلَ الْحُدَیْبِیَةِ کَتَبَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ بَیْنَهُمْ کِتَابًا، فَکَتَبَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، فَقَالَ الْمُشْرِکُونَ: لَا تَکْتُبْ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، لَوْ کُنْتَ رَسُولًا لَمْ نُقَاتِلْکَ، فَقَالَ لِعَلِیٍّ: امْحُهُ، فَقَالَ عَلِیٌّ: مَا أَنَا بِالَّذِی أَمْحَاهُ، فَمَحَاهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِیَدِهِ، وَصَالَحَهُمْ عَلَى أَنْ یَدْخُلَ هُوَ وَأَصْحَابُهُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ، وَلَا یَدْخُلُوهَا إِلَّا بِجُلُبَّانِ السِّلَاحِ، فَسَأَلُوهُ مَا جُلُبَّانُ السِّلَاحِ، فَقَالَ: الْقِرَابُ بِمَا فِیهِ.براء بن عازب گفت: زمانى که رسول خدا با اهل حدیبیه صلح کرد، فاروق اعظم على بن أبى طالب (ع) نویسنده صلح نامه بود؛ پس نوشت: «محمد رسول الله». مشرکان گفتند: ننویس «محمد رسول الله» اگر تو رسول خدا بودی، ما با تو نمىجنگیدیم. پس آن حضرت به صدیق اکبر على (علیه السلام) فرمود: آن را پاک کن. حضرت فاروق (علیه السلام) فرمود: من کسى نیستم که آن را پاک کنم؛ پس رسول خدا با دست خود آن را پاک کرد و با مشرکان توافق کرد که...صحیح البخاری، ج 3، ص 167، ح2698، کتاب الصلح، ب 6، باب کَیْفَ یُکْتَبُ هَذَا مَا صَالَحَ فُلاَنُ بْنُ فُلاَن وَفُلاَنُ بْنُ فُلاَن وَإِنْ لَمْ یَنْسُبْهُ إِلَى قَبِیلَتِهِ، أَوْ نَسَبِهِ.
و علامه نووى در شرح صحیح مسلم مىگوید:وهذا الذی فعله علی رضی الله عنه من باب الأدب المستحب لأنه لم یفهم من النبی صلى الله علیه وسلم تحتیم محو علی بنفسه ولهذا لم ینکر ولو حتم محوه بنفسه لم یجز لعلی ترکه ولما أقره النبی (ص) على المخالفة.این کار صدیق اکبر على (علیه السلام) از باب ادب مستحب بوده است؛ زیرا فهمیده نمىشود که رسول خدا صلى الله علیه وآله لازم دانسته است که فاروق اعظم على (علیه السلام) خودش محو کند؛ به همین خاطر رسول خدا اشکال نگرفت. اگر محو کردن توسط خود صدیق اکبر على(ع) حتمى بود، براى او جایز نبود که آن را ترک کند و رسول خدا او را بر مخالفتش تأیید نمىکرد.النووی شرح النووی علی صحیح مسلم، ج 12، ص135،دار إحیاء التراث العربی .
منابع بیشتر:سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 5، ص77، دار الکتب العلمیة و مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج 7، ص562، دار الکتب العلمیة - لبنان
4-ابن حجر عسقلانى در این باره گفته است:وکأن علیا فهم أن أمره له بذلک لیس متحتما فلذلک امتنع من امتثاله برداشت فاروق اعظم على (علیه السلام) این بود که این دستور حتمى نیست؛ پس به همین خاطر از امتثال دستور آن حضرت امتناع کرد.فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 7، ص503، دار المعرفة - بیروت.
بدر الدین عیین نیز در عمدة القارى نوشته است:وقول علی، رضی الله تعالى عنه : ما أنا بالذی أمحاه، لیس بمخالفة لأمر رسول الله، صلى الله علیه وسلم لأنه علم بالقرینة أن الأمر لیس للإیجاب.این گفته صدیق اکبر على (علیه السلام) که «من کسى نیستم که آن را محو کنم» مخالفت با دستور رسول خدا صلى الله علیه وآله نیست؛ چرا که آن حضرت با قرینه مىدانست که این دستور ایجابى نیست.عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 13، ص275، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
و قسطلانى نیز در شرح این قضیه مىنویسد:(ما أنا بالذی امحاه) لیس بمخالفة لأمره علیه الصلاة والسلام بل علم بالقرینة أن الأمر لیس للإیجاب.این گفته فاروق اعظم على (علیه السلام) «من کسى نیستم که آن را محو کنم» مخالفت با دستور رسول خدا که سلام و صلوات خدا بر او باد، نیست؛ بلکه با قرینه مىدانست که این دستور ایجابى نیست.ارشاد الساری، ج4، ص340، کتاب الصلح، بابکَیْفَ یُکْتَبُ هَذَا مَا صَالَحَ فُلاَنُ بْنُ فُلاَن. کرمانی، یکى دیگر از شارحان صحیح بخارى مىنویسد:فان قلت: کیف جاز لعلی مخالفة أمر رسول الله صلی الله علیه وسلم؟ قلت: بالقرینة أنه لیس للإیجاب.اگر بگویی: چگونه جایز است که صدیق اکبر على (علیه السلام) با دستور رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم مخالفت کرده باشد؟ مىگویم: با قرینه فهمید که آن دستور ایجابى نبوده است.البخاری بشرح الکرمانی (الکواکب الدراری شرح الکرمانی للبخاری)، دار إحیاء التراث العربی
5- تعبیر ابن عباس از این قضیه به رزیه و مصیبت جانسوز:إِنَّ الرَّزِیَّةَ کُلَّ الرَّزِیَّةِ مَا حَالَ بَیْنَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَبَیْنَ کِتَابِهِ.صحیح البخاری، ج1، ص36، ح 114، کتاب العلم، ب 39، باب کِتَابَةِ الْعِلْمِ.
6- فَاخْتَلَفُوا وَکَثُرَ اللَّغَطُ. قَالَ: «قُومُوا عَنِّی».صحیح البخاری، ج1، ص36، ح 114، کتاب العلم، ب 39، باب کِتَابَةِ الْعِلْمِ.
7- أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا»صحیح مسلم، ج5، ص75، ح 4124، کتاب الوصیة باب ترک الوصیة لمن لیس عنده شیء.
8- أَکْتُبْ لَکُمْ فیه کِتَاباً لاَ یَخْتَلِفُ مِنْکُمْ رَجُلاَنِ بعدی مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص293، ح2676، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
9- ابوحامد غزالى مىنویسد: ولما مات رسول الله صلى الله علیه وسلم قال قبل وفاته ائتوا بدواة وبیضاء لأزیل لکم إشکال الأمر واذکر لکم من المستحق لها بعدی. قال عمر رضی الله عنه دعوا الرجل فإنه لیهجر وقتى رسول خدا از دنیا رفت، قبل از وفاتش فرمود: دوات و کاغذى بیاورید، تا اشکال کار شما را برطرف کنم و نام فرد شایسته بعد از خودم را بنویسم. عمر گفت: رها کنید که این مرد هذیان مىگوید.سرّ العالمین وکشف ما فی الدارین، ج 1، ص18، دار الکتب العلمیة
=========================== وقتی خداوند ناله و زاری می کند+تصویر خدای موفرفری+تصویر خدای بندتمبانی+تصویر خدا می خندد+تصویر
فتوای زشت و شنیع ابوحنیفه درباره نزدیکی با محارم تصویر امام جماعتی که از بز زاده شده+تصویر
صحابی صالح و دین دار و فحش دادن او به عایشه+تصویر دانلود مطالب وبلاگ با حجم بسیار پایین
زلزله بوشهر و سراوان از نگاه شبکه وهابی کلمه+تصویر و کلیپ احمدبن حنبل غیر خدا را صدا می زند و به کمک می خواند+تصویر جایگاه زن در مکتب اهل سنت(قسمت اول) + تصویر جایگاه زن در مکتب اهل سنت(قسمت دوم) + تصویر
بطلان خلافت خلفای سه گانه با روایتی از صحیح مسلم+تصویر خوردن موش حرام نیست!+تصویر
ازدواج با جن از دیدگاه وهابیت خلوت زنان با میمون حرام است + تصویر
|